روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه ایران
روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه ایران

من وقفس

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید


فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا


بنشینید به باغی و مرا یاد کنید


یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان


چو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید


هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس


برده در باغ و به یاد منش  آزاد کنید


آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک


فکر ویران شدن خانه  صیاد کنید


جور و بیداد کند عمر جوانان  کوتاه


ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید


گر شد از جور شما خانه موری ویران


خانه خویش محال است که آباد کنید


کنج ویرانه زندان شد اگر سهم بهار


شکر آزادی و آن گنج خدا داد  کنید




نظرات 1 + ارسال نظر
سالمندان - خاطره شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 19:05 http://salmandha.blogsky.com

* * * * * * * * * * * *
ببخشید که این ستاره ها افتادن تو سایتتون ... آخه دنبال یه ماه می گشتند، منم به غیر شما کسی رو پیدا نکردم.
سلام دوست گلم. از تأخیرم در مراجعه به سایت زیبایتان عذر می خواهم.باور کنید بسیار مشغله کاری و درسی دارم اما حتما وبلاگ شما را دنبال می کنم. ضمناً به زودی با مطالب جدید به روز خواهم بود. خوشحال می شوم به من سر بزنید. با تشکر/ خاطره
چقدر زیباست کسی را دوست بداریم ...
نه برای نیاز ..
نه از روی اجبار ..
و نه از روی تنهایی ..
فقط برای این که "ارزش" دوست داشتن را دارد ...
http://salmandha.blogsky.com

ممنونم ازحضورسبزتان ونوشته زیبایتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد