ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
الْحَمْدُ لِلَّهِ.
در اینجا هم باید بگوییم که ما لغتى در فارسى نداریم که ترجمان کلمه حمد باشد.
البته دو کلمه است که نزدیک به معناى حمد است و آنها در فارسى معادل دارند و
معمولًا براى ترجمه حمد از معادل آنها استفاده مىشود. یکى «مدح» که معادل آن
ستایش است و دیگرى «شکر» که به سپاس ترجمه مىشود. ولى هیچ کدام به
تنهایى رساننده معناى حمد نیستند.
کلمه «مدح» نزدیک به «حمد» است و حتى بعضى احتمال قوى مىدهند که دو تلفظ
از یک کلمه باشند؛ چنانکه در زبان عربى نظایر آنها را زیاد داریم مثل خلص
و لخص و ایس و یئس که هر دو حروفشان یکى است ولى جایشان عوض شده است.
مدح به معنى ستایش است. ستایش از احساسهاى مخصوص انسانى است؛
یعنى این انسان است که داراى این درجه از ادراک و احساس است که وقتى در
مقابل کمال و جلال، زیبایى و بهاء قرار مىگیرد این احساس به صورت عکسالعمل
در او پیدا مىشود که او را ستایش کند. این احساس در حیوان نیست.