روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه ایران
روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه ایران

کمی فکروتعمل

مردی
 همسر و
 سه فرزندش را
 ترک کرد و در پی روزی خود
 و خانواده اش راهی سرزمینی
 دور شد... فرزندانش او را از صمیم
 قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.
    مدتی بعد ، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را
 باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و
 بوسیدند و گفتند : این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.
سپس بدون این که پاکت را باز کنند ، آن را در کیسه‌ی
 مخملی قرار دادند ... هر چند وقت یکبار نامه را
 از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک
 کرده و دوباره در کیسه می‌گذاشتند..
. و با هر نامه ای که پدرشان
 می فرستاد همین کار را می کردند.
سال ها گذشت. پدر بازگشت،
 ولی به جز یکی از پسرانش
 کسی باقی نمانده بود،
 از او پرسید : مادرت
 کجاست ؟ پسر گفت 
: سخت بیمار شد
 و چون پولی برای 
درمانش نداشتیم
، حالش وخیم
 تر شد
 و مرد.
 
ادامه درزیررابزنیدو بخوانید....

 

ادامه مطلب ...

پسرک چمن زن

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر 


 

ادامه مطلب ...

خدایاازچه بگویم

این مطلب اولین بار در سال ۲۰۰۱ توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این 


مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت ۴ روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت 


کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند. این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در 


سراسر دنیا انتشار پیدا کرد .


Interview with god


گفتگو با خدا


 

ادامه مطلب ...