روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه ایران
روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه

روابط عمومی وجامعه ایران

بخش سوم(هنردرروابط عمومی)

- هنرهای ادبیاتی: مثل شعر ، داستان ، فیلم نامه ، نمایشنامه و ... 

7- هنر سینما ، فیلم و تئاتر: فیلم این قابلیت را دارد که تمام هنرهای ششگانه ی قبلی را می توان در آن نمایش داد به همین دلیل تأثیر بیشتری از سایر هنرها دارد. 

  

تقسیم بندی هنر از لحاظ پیشینه 

 

 1- هنرهای سنتی: مثل نقاشی ، خط و هنرهای دستی که از پیدایش بشر با وی همراه بوده اند و در طی قرون و اعصار تکامل یافته و عمدتاً شامل مفاهیم فرهنگی و مذهبی و آداب و رسوم را در بر می گیرند. 

2- هنرهای مدرن: باید هنرمند قالب های نو و جدیدی پیدا کند، به نحوی هنرمند را وادار به نوگرایی می کند. مثل شعر نو در برابر شعر کلاسیک ، هدف آن مثل هنرهای سنتی فقط ارائه ی لذت برای مخاطب نیست بلکه اهداف دیگری را در نظر دارد.  هنر مدرن با مسایل مذهبی به شدت مخالفت دارد ، هنری است عقل گرا و خردگرا و معتقد است عقل و خرد می تواند انسان را به خوشبختی و سعارت برساند. به موضوعات اومانیسم (انسان گرایی) خیلی اعتقاد دارد و انسان را در صدر همه ی کارهای خود قرار می دهد و انسان را موضوع مطلب و تجزیه و تحلیل خود قرار می دهد. 

3- هنرهای پست مدرن: این مکتب ، مکتب مدرن را قبول ندارد و مخالف شدید آنست چرا که معتقد است خرد و عقل بشر را به خوشبختی و سعادت نرسانده است. معتقد است چیزی به نام حقیقت، جامعیت و عینیت وجود ندارد و مخالف آنست. این مکتب نسبی گراست و معتقد است که هر موضوع را باید در ظرفیت خود بررسی کرد. پست مدرنیسم مخالف سلطه ی انسان روی محیط زیست است، و نیز مخالف برتری گرایی است و می گوید هر چیزی را باید بومی و محلی بررسی کرد. 

  

واقعیت های مهم در باره هنر 

1  هنر در زمان شکل میگیرد و وابسته به زمان است. 

2.   نیروهای اجتماعی،  سیاسی،  مذهبی، فرهنگی، اقتصادی در هنر تأثیر شگرف دارند.  

3. هنر هدف دارد و مانند آینه تلاش میکند تا برگردان تصویری از جامعه و تاریخ باشد.  روابط عمومی نیز تلاش میکند تا آیینه تمام نمای بیرون برای داخلی ها و داخل برای بیرونیها باشد و کلیه نیروهای اجتماعی،  سیاسی، مذهبی،  فرهنگی و ... بر آن تأثیر دارد.  

4.  جامعه بدون هنر پژمرده و مرده است.  

5.      روابط عمومی از دل هنر پدید می آید و هر دو از یک جنس بشمار می روند. روابط عمومی شاخه ای از هنر نیست، بلکه روابط عمومی عین هنر است.  

6  چنانچه جامعه ای از آثار هنری خالی باشد،در زندگی فردی و اجتماعی آن خلاء عظیمی به وجود خواهد آمد.  همانگونه که اگر روابط عمومی را حذف کنیم، زندگی موازنه خود را از دست میدهد.  زندگی بدون رنگ، بدون شعر،  بدون معماری، بدون نقاشی، بدون موسیقی، سینما و تئاتر و دیگر ابزارهای هنری ناقص خواهد بود. کمبود آن انسان را در خلاء رها خواهد کرد.  

7.   هنر ضرورت یک جامعه است.  ضرورتی است که در جهت رشد و باروروی اندیشهها و فرهنگ و زندگی، جاری و ساری است. 

8.  هر نوع هنری حتی اگر از نوع سطحیترین هنرها باشد، در صورتی که در خدمت فکر و اندیشه درآید قابل توجه است. اما اگر هنر در خدمت فکر و اندیشه نباشد، باید آن را فراموش کرد. 

9.  هنر را نمیتوان در قرنطینه نگه داشت.  هنر همیشه پابرجاست.  مثل یک کوه مقاوم و استوار است و فرهنگسازی میکند و زایش دارد.  

10.  هنر باید ضمن حفظ جنبه های هنری خود، پیشگام مردم و جامعه حرکت کند. هنر نمیتواند پسگام مردم باشد.  حتی هنری که همگام با مردم باشد هنر واقعی نیست.  هنرمند باید بتواند از مردم پیشی بگیرد و به جامعه نگاه کند، او باید پیشقراول باشد. خطر کند و جان ببازد و لذت جان باختن را در آگاه کردن مردم پیدا کند و جامعه را بسوی بالا و بالاتر هدایت کند. هنرمندی که گام به گام با مردم حرکت میکند،  هنرمند نیست.  دستگاه ضبط کننده است. تکنولوژی است. تصویربردار و صدابردار است.  صنعت است. هنر مند باید خلاقیت داشته باشد. 

11.  هنر از دل مردم میجوشد. اما هنرمند چیزی به مردم میدهد که یا نمیدانند یا کمتر میدانند و معمولاً  بیتوجه از آن عبور کرده اند.  هنرمند در دل مردم مکث ایجاد میکند.  آنها را متوقف میسازد.  آنها را به تفکر دوباره وامی دارد. آنها را به خانه تکانی فکر و اندیشه و دل وا میدارد. 

12.  آثار هنری تجارب انسانی است که شکل گرفته اند و ما از دریچه حواسمان به آنها مینگریم و لذت میبریم.  هر اثری براساس قواعد زمان و مکان و تمدنی خاص بنا شده است.      روابط عمومی هنر است، هنر درک همه این مفاهیم، کارشناس روابط عمومی باید مثل هنرمند رفتار کند هنرهایی چون سینما، تئاتر،  تلویزیون، رادیو، موسیقی، شعر،  معماری، نقاشی،  مجسمه سازی، طراحی،  گرافیک،  کاریکاتور، عکاسی، سرود و ... . 

 3. پیشینه هنر و مهم ترین مکاتب هنری 

  تقسیم بندی گفته شده در قسمت قبل بسیار کلی بود. در این فصل ابتدا به صورت اجمالی  پیشینه هنر بررسی می شود و سپس به تفکیک به مهم ترین مکتب ها اشاره می شود. 

     هنرمندان در طول تاریخ اغلب آثار هنری خود را بر زمینه هایی چون دیوار غارها سخره های سنگی ظروف سفالی و غیره ثبت میکردند . مشاهدات هنرمندان گاه به صورت دید عینی یا طبیعت گرا بود و گاهی به صورت تصاویر ذهنی که اغلب در دنیای تخیل شکل می گرفت. 

     اولین گرایش نقاشی با دید عینی در یونان باستان بوجود آمد هنرمندان یونانی به نمایش طبیعت علاقه خاصی داشتند تجربیات یونانیان بعدها به دست رومیان کاملتر شد . رومیان به نقاشی صحنه های روزمره علاقه خاصی داشتند نقاشان رومی با کوچک کردن پیکره و عناصر درون تصویر به نقاشی عمق بخشیدن سپس به شبیه سازی چهره پرداختند . سپس با ظهور مسیحیت گرایش به نقاشی های مذهبی بیشتر شد . و بیشتر آثار به عالم معنویت و بزرگان دینی میپرداختند . 

 با ورود هنرمندان به دوران رنسانس قوانین پرس پکتیو و استفاده از ترکیب بندی های هندسی مانند مثلث حالت تعادل را بوجود آوردند . و همچنین تاکید برحجم های سه بعدی در این آثار بیشتر شد . تابلوی مونالیزا و نقاشی شام آخر از داوینچی از آثار این دوره است . 

  پس از دوره رنسانس نقاشان سبک باروک برای مشاهده بهتر به سایه روشن و بافت و رنگ و آثار خود اهمیت دادند . گاهی اصول و قواعد علمی ، زمینه ایجاد آثار طبیعت گرا بود مانند آثار نئو کلاسیک و گاه نمایش احساسات و عواطف درونی و خیال پردازی های شاعرانه مورد توجه هنرمند قرار میگرفت همانند آثار رومانتیسم ، پس از تحولات اجتماعی و اقتصادی علاوه بر کلیسا قشر متوسط جامعه نیز جزو سفارش دهندگان آثار هنری بودند به این ترتیب توجه نقاشان به موضوعات دیگری همجون امور زندگی و مسائل روز مره جلب شد . و هنرمندان سبک رئالیسم پدیدار شدند در سبک رئالیسم دیگر از شاهزادگان در حالتهای تفصیلی خبری نبود و معمولا کشاورزان و کارگران و مردم فقیر موضوع نقاشی بودند . 

         گروهی از نقاشان به نقاشی در فضای باز طبیعت پرداختند . هنرمندان این سبک لحظاتی از تصاویر طبیعی که به سرعت انجام میشد را ثبت میکردند . و تفاوت نور در ساعتهای مختلف و ابر ، روی یک موضوع بررسی میکردند وبه این ترتیب قواعد رنگ آمیزی را دگرگون کرده رنگ سیاه را از کار خود حذف نموده و آثاری غرق در لکه های رنگ با ضربه های قلمو بوجود آوردند . هنرمندان این سبک را امپرسیونیسم ها مینامند ، ادوارد مانه و کلود مانه از هنرمندان این سبک میباشند . 

     پس از امپرسیونیسم روشهای جدیدی همچون کوبیسم به بیان جدیدی از واقعیت دست یافتند. هنرمندان از دید عینی رها شده و در جستجوی واقعیت در دید ذهنی خود بودند . ابتدا نقاشان نئوامپرسیونیسم با دقت رنگها را کنار همدیگر قرار داده به صورت نقطه به نقطه تا بیننده رنگ ترکیبی مورد نظر خود را دریابد در این دوره دقت و سنجش جایگزین سرعت ، هیجان و قلم زنی شد. سپس اکسپرسیونیسم ها برای بیان تجربیات خود به جای رنگهای طبیعی، رنگهای ذهنی را برای بیان احساسات و عواطف بکار بردند . آنها علاوه بر رنگ در ابعاد و واقعیت شکلها نیز اغراق میکردند . مثل تابلوی فریاد اثر ادوارد مونش به موازات این تجربیاتپیکاسو در جستجوی یافتن زوایای دیگر در نقاشی سبک کوبیسم را بنیاد نهاد. سپس نقاشان سورایالیسم با بیان احساسات و برداشتهای شخصی بتدریج از عالم واقعی به عالم ماورا روی آورده و دنیای نا خود آگاه درون را به نمایش گذاشتند. از هنرمندان این دوره سالوادور دالی را میتوان نام برد . 

مهم ترین مکاتب هنری   

دادائیسم (پوچ گرایی): مکتبی است که بعد از جنگ جهانی اول و در دوران هرج و مرج کشورهای اروپایی بوجود آمد و کانون تشکیل آن کشور سوئیس بود. مبنای آن هرج و مرج، ناامیدی، پریشانی، پوچ گرایی، بی شکلی مطلق، نابودگرایی خودآفرینندگی است. در این مکتب هیچ چیز دنیا مورد قبول نیست و  حتی خودش را. حرف اساسی آن در زندگی طغیان بر علیه سه عنصر اجتماع ، اخلاق و هنر است. می خواهد در گام اول ادبیات و در گام بعدی انسان را از زیر سلطه ی عقل و منطق و زبان خارج کند . ضد خردورزی است. مکتبی است که در سال 1916 تشکیل شد و به دلیل دیدگاهی که به جهان اطراف خود داشت ، خیلی زود و در سال 1922 نابود شد. از پیروان اصلی این مکتب می توان مارشال دوشان و ماکس ارنست را نام برد. البته ماکس ارنست بعدها با الهام از مکتب دادائیسم، مکتب دیگرا به نام سورنالیسم بوجود آورد. این مکتب بیشتر در شعر ، موسیقی و گرافیک وارد شد و در حقیقت انقلابی برای تغییر و ساختارشکنی مفاهیم هنری محسوب می شود. 

رئالیسم (واقع گرایی): مبنای آن بیان واقعیت مطلق است ، واقعیتی که بدون خوشایندگری و احساسات گرایی بیان می شود. تولستوی و چارلز دیکنز را می توان از پیروان این مکتب به حساب آورد. موضوعاتی که رخ داده را عین واقعیت بیان می کند بدون کم و کاست. پیروان این مکتب با مکاتب ایدئالیسم و رومانتیسم مشکل دارند. 

سورئالیسم (فرا واقع گرایی ، یا وهم گرایی): فعالیت خود بخودی روانی که می توان بوسیله آن فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد . دیکته کردن فکر ورای عقل و خارج از هرگونه تقلید هنری و اخلاقی. از پیروان اصلی آن ماکس ارنست، رنه مارگریت، برتون، پل الوار و آندره ماسون به شمار می روند. 

ایده آلیسم(آرمان گرایی): این مکتب می گوید اگر انسانهایی که الان هستند وجود نداشتند پس هیچ چیز در این دنیا وجود نخواهد داشت. واقعیت تنها به عنوان وجود روحی محض وجود دارد و جسم چیزی جز شکل تظاهر این وجود نیست. 

رمانتیسم (تخیل گرایی پراحساس): رمانتیک ها زشتی و زیبایی ، خوبی و بدی را با هم نشان می دهند ، پس به تضادها توجه دارند. در این مکتب سعی در به تصویر کشیدن آرزوها و رویاها دارد. 

ناتورالیسم (طبیعت گرایی): بازنمایی جهان عینی و مادی با احساس گرایی و خوشایند گری است و البته با محوریت طبیعت. در هنر اعتقاد دارند باید خلاقیت هنری (هنرمند) فقط به کپی کردن اشیاء و پدیده های تصادفی و انفرادی از واقعیت بپردازد. امیل زولا از طرفداران این مکتب به حساب می آید. 

کوبیسم ( حجم گرایی): تصاویر با خطوط هندسی کشیده می شود و سایه ها از بین می روند ، بدین ترتیب اشیاء معنای طبیعی خود را از دست می دهند و معنای هنری می یابند ، پاپلو پیکاسو و ژرژ براک را می توان از پیروان این مکتب به حساب آورد. 

 هنر جنبشی : این هنر توصیفگرحرکت مجازی با حرکت واقعی میباشد . هدف هنرمندان این سبک بیرون آوردن هنرمنداز گالری ها و موزه ها به فضای باز است . مثل پیکره های متحرک که در درون ساعتها طراحی می شد و یا آثاری که با جریان هوا بحرکت در می آمد . اثر جنبش سیاه و قرمز از الکساندرکالدر از این نمونه است . 

هنر مفهومی : به هنری که در آن مفهوم و ایده اهمیت بیشتری داشته باشد . هنر مفهومی میگویند در این شیوه از عکس ، متن ، نوار صوتی ، به عنوان رسانه ارتباطی استفاده میشود تا ایده و فکر به بیننه انتقال پیدا کند مشهورترین اثر مفهومی یک و سه صندلی از جزف کازوت میباشد . که در این اثر یک صندلی واقعی ، عکسی از یک صندلی و تعریف واژه نامه ای صندلی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند . 

هنر آخال کاری : هنری که از مواد بی مصرف ، دورریزها و ضایعات بی ارزش ساخته شده باشد هنر آخال کاری میگویند.  این شیوه واکنشی است شورشی در برابر  مواد زیبایی که در آثار هنری تا قبل از دهه 1950 ساخته میشد . در این سبک از کلاج استفاده میشود . رابرت روزنبرگ در آثار خود اقدام به چسباندن گلیم و پارجه های دورریز در بوم نقاشی کرد. در ژاپن نیز زباله ها و ضایعات بجا مانده از جنگ گاهی به آثار هنری تبدیل میشود . 

هنر بیزانس : این سبک هنری یک سبک هنری مذهب است که در آن آموزهای دینی با بیان هنرمندانه در کلیسا به تصویر کشیده میشد ، در این سبک اگر هنرمند تلاش میکرد ، به نو آوری دست پیدا کند خطر اتمام به کفر را بجان میخرید . چوپان مقدس و اروج مسیح نمونه هایی از این نوع هنر است . 

مدرنیسم : ساختاری است که اخیرا وارد جوامع انسانی شده و تلاش میکند  تا نهادهای سنتی بشر را با پیشرفت علوم و تمدن هماهنگ نماید ، رمان به عنوان یک پدیده ادبی محصول نو گرایی و مدرنیسم است . 

 این نکته ضروری به نظر می رسد که مکاتب و سبک های هنری به طور گسترده متأثر از مکاتب و جهان بینی هایی است که هنرمند پیرو آن بوده و به تبع آن هنری را نیز که خلق کرده در آن مکتب می گنجد. از اینرو ابتدا لازم است که مکتب را بشناسیم سپس به بررسی هنر در آن مکتب بپردازیم. مکاتب متعددی وجود دارد که تنها به چند مورد آن اشاره می شود

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:37 http://said.blogfa.com

نوشته جالبی بود مرسی

ممنون اقاسعید بازم به من سربزن متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد