ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تصور اکثر ما از عشق، هنوز اثر جادویی آن است که موجب از دست رفتن اشتها
و لرزیدن زانوها میشود و ما را مدهوش میکند، مسلما داستانهای احساسی
و پرسوزوگداز عاشقانه در کتابها و فیلمها در دنیای واقعیت، امکانپذیر نیست، هر
چند آنها نیز نمونههای خوبی از قدرت عشق هستند و یادآوری میکنند که
در قاموس دوست داشتن، کلماتی چون یأس و غیرممکن معنا ندارد.
هر یک از ما به اندازه و گونهای از عشق نیاز داریم، بعضی نیاز داریم که
هر روز جمله«دوستت دارم »را بشنویم؛ در حالیکه برای گروهی دیگر
از ما، جای کلمات را یک نگاه، توجه یا ارتباطی بیکلام میگیرد.
مهم نیست که دوست داشتن چگونه ابراز شود، اهمیت ادامه مطلب ...
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
دوستان عزیزم سلام
یکی ازعزیزانم درزمینه آهنگ سازی فعالیت داردویکی ازآهنگهای بدون کلام
برای وبلاگ من فرستاده تا ازشماهم برای آهنگ وهم برای اسم آهنگ نظر
خواهی کنم خواهش دارم که بعدازشنیدن آهنگ، نظرتان را رک وبی پرده
بفرماییدتا درپیشرفت این عزیز کمکی کرده باشیم البته خودش اسم
آهنگش رو (آرامش )گذاشته نظرشماچیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پیشترها جنگی بود .
دشمن رویارویی بود ، تیر وتفنگی بود ،
اسیر می شدند آدم ها ،
اسارت آن شکلی همه چیزش معلوم است .
هستند جنایتکارانی که بی اینکه جنگی باشد ،
آدم را اسیر بگیرند .اسمش اسیر گرفتن نیست .
آدم ربایی است .اسارتهای دیگر هم هست ،
که نه تاریخ آغازش پیداست ،نه نام آنکه اسیرت گرفته است
در خانه ام نشسته ام ، اما نه آزاد ،که اسیر که گروگان ،
اسیر وامی یا مالی یا کسی از نزدیکان
یا آرزوهای بی بنیاد ، یا آدمهای کج ، یا عشقهای موقتی
اسیری اسیری است .
چه فرقی می کند کی اسیرت کرده باشد وچرا ؟
تو همانی که میتوانی ، میتوانی صدا بزنی ،
بعد بگویی حالا دیگر اسیر نیستی ، برو
و من بعد از شنیدنش مثل اسب زین کرده
و افسار در دشت های باز و زیر رگبار بهار ،
حس کنم اسیر نبودنم را
پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
ادامه مطلب زیرکلیک کن
ادامه مطلب ...